۹۸ ام دورهمی

ساخت وبلاگ

رفقای همکلاسی سابق یه دورهمی گذاشتن اخر هفته!

من اصلا تمایل به دیدنشون ندارم و دلتنگشون نیستم.

خیلی وقته با پری حرف نزدم و تماس نداشتیم.باخودم گفتم بزار این گردهمایی

بگذره بعد زنگش بزنم.چون حالا میخواد گیر بده که باید تو هم بیای!

از شانسم امشب خودش زنگ زد. و اصرار و پیله که باید بیای.منم به صراحت 

گفتم نمیام. گفت دلت نمیخواد بچه ها رو ببینی؟ گفتم نه.

باز گفت یعنی دلت نمیخواد منم ببینی؟ گفت نع!

عصبانی شد گفت خیلی بیشعوری!!!

خندیدم گفتم افرین خودم میدونم .خخخ.. گفت نکنه از پول شام میترسی؟

 بیا خودم حساب میکنم مهمون من باش. گفتم افرین چقد 

باهوشی نگران پول شامم بودم.خیالم راحت شد گفتی.خخخ

میگه تنهایی خجالت میکشم برم. تو بیشتر بابچه ها جور بودی من زیاد 

نمیشناسمشون. خنده ام گرفت... گفتم چطور نمیشناسی و راضیه رو نماینده

اعلام نمودی؟! والا!

خلاصه که من دوست ندارم برم. پدر بهم میگه برو .خاطره میشه.. 

حالا ببینم میتونم از اصرار های دوست جونی رها بشم یا نه.

از پری که جون سالم به در بردم.

۱۷ ام...
ما را در سایت ۱۷ ام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2kuohsangie بازدید : 120 تاريخ : پنجشنبه 12 مرداد 1396 ساعت: 12:43