"شاخه های جبر"
به خنده ی دل مجنون به ریشه ی اجبار
به نغمه های جنون وار رفتن ناچار!
به دیده های پر از حرف و اشک های سکوت
به وصف خنده تو با دو قاب تیره و تار
به زخم های نمک خورده ی ندیدن تو
به بغض دفعه ی چندم به جوهر طومار
قسم به برگ درختان تا ابد بی برگ
به هر زمان که رسیدم کنار تو هر بار
چه حرف ها که دلم با تو با خودش میزد
چه ها نگفته نوشتم به روی این دیوار
تو نیستی و زمان قالبی به شکل عدد
و من محیط پر از تیک و تاک این پرگار...
سخن نچیده و بغضی درون حرفی ماند
دلم برای تو ای دوست لک زده بسیار
علی یاد
@arghavanie
+ در مورد پست قبل؛ سکوت سر شار از ناگفته هاست ...
برچسب : نویسنده : 2kuohsangie بازدید : 125