از لابه لای این آشفته های شلوغ شهر
از میان این تاریکی ها
از قلب این ترس ها
میان این بازی های کثیف
این بی قراری ها و تنها بودن و تن ها شدن ها
چرا پیدایم نمیکنی؟
بِکِش بیرون
روح ساده و زلال بر باد رفته ام را
و سیل این اشک ها را بخوابان
اندوه من، درد توست
غصه ی گرفتار شدن آدم ها در تراکم ظلمات
تو شاید شبیه منی
یا من درون توام
یا خودِ تو ، در پسِ سلول های بدنم خفته ای
تاب دیدن سخت میگذرد.
برچسب : نویسنده : 2kuohsangie بازدید : 119